لواشک

در یک مغازه دیدم

یک لوله لواشک

خیلی بزرگ و جالب

هم قد چرخ غلتک

**********

افتاد در دهانم

یک حس ترش و تازه

یک متر می شود چند؟

پرسیدم از مغازه

**********

او گفت: بچه خوب

این مال پشت بام است

چیزی که دیده ای تو

قیر است، ایزوگام است

 http://www.roshdmag.ir/article-fa-4400.html

دو خواهر

 

وقتی که سرما می خورم

اصلاً ندارم اشتها

فرقی ندارد بوی نان

با بوی آش و پیتزا

**********

وقتی مریض است این دماغ

چیزی نمی خواهد شکم

من مطمئنم این دو تا

هستند خواهر های هم

 http://www.roshdmag.ir/article-fa-5567.html

سرسره بازی / بستنی برفی

                                                                  

خواهر بیچاره ام را

روی یک سینی نشاندم

روی برف کوچه او را

با خودم سرسر کشاندم

**********

ناگهان این سینی بد

ترمزش در رفت انگار

لیز خورد و پشت و رو شد

خواهرم را زد به دیوار

**********

خواهرم خوابیده حالا

یک کمی پایش چلاق است

سینی و من توی برفیم

او ولی توی اتاق است


ای آسمان چه می شد

برف تو خوردنی بود

خوش مزه و قلمبه

مانند بستنی بود

**********

هم طعم طالبی داشت

هم انبه و گلابی

با رنگ های خوشگل

زرد و بنفش و آبی

**********

ای وای آرزویم

دارد یکی دو مشکل

این جور بستنی ها

قاطی است با شن و گل!

http://www.roshdmag.ir/article-fa-4674.html

موش شیری

 

امروز لکه ای شیر

بر روی میز دیدم

توی خیالم آن را

یک موش ریز دیدم

**********

دادم به موش شیری

یک تکه از پنیرم

می خواستم برایش

یک لقمه هم بگیرم

**********

او تازه داشت با من

نان و پنیر می خورد

مامان رسید و او را

با دستمال خود برد

http://www.roshdmag.ir/article-fa-5574.html

نوشابه و شیر

 

پریدم توی یخچال

دلم نوشابه می خواست

ولی با کله خوردم

به شیر و خامه و ماست!

**********

صدای گاو آمد

بفرمایید ... ما ما!

چه جالب! خانم گاو

دکان وا کرده این جا!

**********

چه می شد خانم گاو

کمی فکر دلم بود

کنار شیر و دوغش

دو تا نوشابه هم بود!

http://www.roshdmag.ir/article-fa-5581.html

پیتزای گنجشک

 

گربه ای هستم گرسنه

مانده ام در زیر باران

کاشکی پیتزای گنجشک

داشتم می خوردم الان

**********

کوچه بالایی ما

یک درخت صاف دارد

لابه لای شاخه هایش

یک شکم با ناف دارد

**********

لانه گنجشک کوچه

توی ناف این درخت است

غصه خوردن راحت، اما

خوردن گنجشک سخت است

http://www.roshdmag.ir/article-fa-5586.html

زنبیل مامان / سوزن

 

من نشسته ام تنها

در کنار داداشم

گریه می کند، باید

من مواظبش باشم

**********

صبح زود، مامانم

باز هم شده بیدار

او دوباره با زنبیل

رفته تا دم بازار

**********

خوش به حال آن زنبیل

چون که در خیابان است

دست او همین الان

توی دست مامان است


دوباره مادرم آورد

نخ و سنجاق و سوزن

که یک دامن بدوزد

برای خواهر من

**********

ولی سوزن نوکش را

به دست او فرو کرد

نوک انگشت او را

کمی رنگ لبو کرد

**********

بدون گریه، مادر

لباس تازه را دوخت

تمام شب دل ما

برای دست او سوخت 

http://www.roshdmag.ir/article-fa-5586.html

مرغ حنایی

 

مرغ حنایی ما

روی کمد پریده

اصلاً ادب ندارد

این مرغ ورپریده

**********

گلدان مادرم را

با پا زده شکسته

حالا به جای گلدان

روی کمد نشسته

**********

مامان اگر بفهمد

بیچاره می شوم من

چون شام امشب ما

مرغ و پلوست حتماً

http://www.roshdmag.ir/article-fa-4686.html

کوچه شیطان

 

تو گفتی که با بند کفش

نوک اردکت را ببند

دم گربه ها را بکش

به مرد کچل هم بخند

**********

تو گفتی بچسبان آدامس

به موی پسر دایی ات

بزن بر سر مورچه

تو با لنگه دمپایی ات

**********

چرا دوست داری که من

شبیه خودت بد شوم

نمی خواهم از این به بعد

من از کوچه ات رد شوم

 http://www.roshdmag.ir/article-fa-4679.html

مادربزرگم

مادربزرگم

سنش زیاد است

باریک و لاغر

مثل مداد است

**********

می گیرم آرام

بازوی او را

می آورم زود

داروی او را

**********

چون درد دارد

زانوی پایش

من دوست دارم

باشم عصایش

http://www.roshdmag.ir/article-fa-4495.html

بچه سیب

یک بچه سیب قرمز

از پشت وانت افتاد

با اینکه دردش آمد

خوش حال بود و آزاد

**********

ماشین کم حواسی

تنی به سوی او رفت

یک دفعه سیب ترسید

قل خورد و توی جو رفت

**********

بیچاره سیب قرمز!

حالش اگرچه بد شد

از ترس آن همه آب

فوری شنا بلد شد

http://www.roshdmag.ir/article-fa-4487.html

بین دو دریای آبی

 

با دو تا پونز به دیوار

نقشه ای چسباند بابا

گفتم: این عکس کجاهاست؟

گفت: عکس کل دنیا

**********

دست بابا روی نقشه

جای ایران را نشان داد

بین دو دریای آبی

هی مدادش را تکان داد

**********

رو به روی صورتم بود

نقشه زیبای ایران

مثل اینکه مادرم بود

کردم او را بوس باران

http://www.roshdmag.ir/article-fa-4484.html

چراغ روشن

 

یک روز رفتم گم شدم

در نقشه جغرافیا

هر جای نقشه سر زدم

تا که رسیدم آسیا

**********

در آسیا چرخی زدم

از چند کشور رد شدم

یک نقشه شکل گربه بود

آن گربه شد مال خودم

**********

احساس کردم چشم او

مثل چراغی روشن است

دیدم که توی خانه ام

این گربه ... ایران من است

http://www.roshdmag.ir/article-fa-4484.html

 

کلاغه

کلاغه

دلش سوخت

برای تکه نان

که مانده بود تنها

کنار یک خیابان

**********

کلاغه    

به نان گفت:

"چه حیف پر نداری

از آسمان آبی

چه بد! خبر نداری."

**********

کلاغه

نوکش را

به سوی تکه نان برد

پرید و تکه نان را

خودش به آسمان برد

http://www.roshdmag.ir/article-fa-4382.html

خط خدا

 

خیلی برایم جالب است

این گندم زیبا و زرد

از روی خطش می توان

آن را به دقت نصف کرد

**********

نصفش برای مورچه

نصفش برای یا کریم

شاید خدا می خواسته

یک دانه را قسمت کنیم

**********

خط خدا این شکلی است

به به چه خط جالبی!

پس بی خودی پیدا نشد

خط های روی طالبی

http://roshdmag.ir/article-fa-4382.html

من به او آب دادم

 

یک نفر نوحه می خواند

با صدایی پر از سوز

آب یخ توی هیئت

پخش می کردم آن روز

**********

در کنار خیابان

خیمه پاره ای بود

بچه سبز پوشی

توی گهواره ای بود

**********

تشنه بود آب می خواست

من به او آب دادم

بعد، گهواره اش را

یک کمی تاب دادم

**********

کاش در کربلا بود!

یک نفر پیش آنها

با همین آب یخ ها

با همین استکان ها

http://roshdmag.ir/article-fa-3848.html 

تب

 

یک روز وقتی عطسه کردم

خورشید سرما خورد و افتاد

باد آمد و یک ابر نمدار

از آسمان کند و به ما داد

**********

خورشید با موهای گرمش

خیلی تبم را برد بالا

آن ابر بارانش درآمد

ما گریه می کردیم حالا

 http://roshdmag.ir/article-fa-3841.html

مثل بال یک فرشته

 

پرچم سبز و قشنگی

توی دست کوچه ماست

در دل این پرچم سبز

جمله ای از دور پیداست

**********

باد می لرزاند آن را

مثل بال یک فرشته

پس چه جوری من بخوانم

روی پرچم چی نوشته؟!

**********

آخرش را دیدم الان

در پرانتز حرف عین است

آن نوشته روی پرچم

مطمئنم "یا حسین (ع)" است

http://roshdmag.ir/article-fa-3829.html

 

نذری

بوی قیمه نذری

توی کوچه پیچیده

مادرم پلوها را

در کنار هم چیده

**********

توی چشم او اشک است

روی صورتش لبخند

تا که می رسد هیئت

دود می کند اسفند

**********

کوچه می شود آرام

بعد ظهر عاشورا

پخش می کنم من هم

قیمه های نذری را

http://roshdmag.ir/article-fa-3829.html

 

پول نان

من با دوچرخه بودم

یک اتفاق افتاد

خوردم زمین و گم شد

پولی که مادرم داد

**********

آن پول، پول نان بود

قل خورد و رفت در جو

من ماندم و دوچرخه

با درد و زخم زانو

**********

ای کاش مثل دیروز

می آمدم پیاده

شرمنده ام من امروز

در جمع خانواده

http://roshdmag.ir/article-fa-3631.html

من و دوچرخه

 من و دوچرخه با هم

به تیر برق خوردیم

عجب تصادفی بود

چه خوب شد نمردیم!

**********

دو جای کله ام شد

قلمبه مثل گردو

دوچرخه بدتر از من:

شکست کله او

**********

دوچرخه بازی من

چقدر درد سر داشت!

مقصرش کسی بود

که تیر برق را کاشت

http://roshdmag.ir/article-fa-3625.html