مکان؛ شیراز؛ آرامگاه حافظ            زمان؛ 26/5/91              مدرس؛ استاد غلامرضا سبوحی

قبل از پرداختن به مکتب حافظ لازم است به مطالبی پیرامون شناخت بپردازیم. دیدگاهی که پیرامون شناخت وجود دارد به دو دسته تقسیم می شود؛ 1- منکرین شناخت، 2- معتقدین شناخت.

منکرین شناخت؛ به دو دسته تقسیم می شوند: 1- سوفسطائیان، 2- شکاکان

معتقدین شناخت به پنج دسته تقسیم می شوند: 1- حواس پنجگانه 2- عقل 3- وحی 4- نقل 5- دل (شهود یا قلب یا عشق)

دیدگاه عقل به سه دسته تقسیم می شود: 1- حکمت مشاء 2- حکمت اشراق 3- حکمت متعالیه

حکمت اشراق: حکمت اشراق را سهروردی بیان کرده است، که او را شهید راه حکمت می خوانند زیرا در سن 37 سالگی او را کشتند. محور دیدگاه اشراق اول خودسازی و بعد در کنار آن عقل است.

حکمت متعالیه: حکمت متعالیه را ملاصدرا بیان کرده است. حکمت متعالیه هر پنج دیدگاه معتقدین به شناخت را در بردارد. و نسبت به بقیه در جایگاه بالاتری است.

در اینجا اگر بخواهیم به مکتب حافظ بپردازیم، باید بگوییم که حافظ معتقد به شناخت است، او حواس پنجگانه را قبول دارد، او عقل را قبول دارد (عده ای معتقدند که حافظ عقل را قبول ندارد)، بیت زیر نشان می دهد که حافظ عقل را قبول دارد:

مقام عشق را در گه بسی بالاتر از عقل است / ...

حافظ وحی را قبول دارد، مصرع زیر نشان می دهد که حافظ وحی را قبول دارد:

هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم

حافظ نقل را قبول دارد چون در اشعار خود به احادیث اشاره دارد. حافظ دل را قبول دارد و دیدگاه اصلی او عرفانی است. دیدگاهر حافظ دیدگاهی است متعادل و به طور از افراط و تفریط. عرفان حافظ عرفانی است ناب زیرا ریشه در قرآن دارد.